صدای چرخ دستی «داده» آمنه (داده در زبان کردی به معنای خواهر یا آبجی) که در کوچه میپیچد کورسوی امیدی در دلی زنده میشود؛ کودکی یتیم، پیرزنی تنها، مریضی زمین گیر، که بعد از خدا به دستان مهربان داده آمنه چشم دوخته است. او با چرخ دستیاش مهربانی تقسیم میکند و امیدرا در دلهای شکسته زنده نگه میدارد و انسانیت را معنا میبخشد. او به قول مدیر صندوق خیریه همه کاره صندوق است. میخواهم به دیدارش بروم و از نزیک با فعالیتهایش آشنا شوم. مرا صمیمانه در منزلش میپذیرد. میتوانم موج آرامش را در خانه کوچک ولی با صفایش حس کنم.
در ادامه گفتگوی من با این بانوی خیّر را میخوانید.
س: لطفاً خودتان را معرفی کنید و مختصری از زندگینامه خود را برایمان تعریف کنید.
ج: اینجانب آمنه کرمیان در تاریخ 15 خرداد 1335 در یکی از روستاهای اطراف« سرپل ذهاب» به دنیا آمدم و در اولین مدرسهای که در سال 1342 به روستایمان آمد ثبت نام کردم و تا کلاس پنجم درس خواندم اما برای ادامه تحصیل باید به شهر میرفتم و من چون دختر بودم اجازه ادامه تحصیل در شهر را نداشتم بنابراین علی رغم میل باطنی مجبور به ترک تحصیل شدم که بعدها در سال 74 اول راهنمایی را هم خواندم اما به دلیل مشکلات متأسفانه ادامه ندادم. در سن 15 یا 16 سالگی ازدواج کردم و بعد از شروع جنگ تحمیلی سال 59 به شهر روانسر مهاجرت کردیم و بعدها در سال 72 به کرمانشاه آمدیم.
س: چطور قدم در فعالیتهای خیریه گذاشتید؟
ج: بعداز مهاجرت به روانسر تقریباً در سال 65 با کلاسهای قرآن آشنا شدم و بعد از هفت ماه به لطف خدای متعال قرآن را ختم کردم و خودم بعد از چهارماه شروع کردم به آموزش قرآن به دختران و زنان همسایه و از این طریق با جامعه ارتباط پیدا کردم و از نزدیک در جریان زندگی شاگردان کلاسم قرار- گرفتم و متأسفانه متوجه شدم بسیاری از آنها نیازمند هستند اما الحمدلله عزّت نفس داشتند و با سیلی صورتشان را سرخ نگه میداشتند. با دیدن آنها کم کم به فکر افتادم که به هر طریقی به آنها کمک کنم اگرچه کار زیادی از دستم برن میآمد اما همان مختصر را دریغ نکردم ابتدا از جمع آوری لباسهای دسته دوم خودم و اقوام نزدیکم شروع کردم و سعی کردم مخفیانه باشد تا آبروی نیازمندان حفظ شود. بعد از آن شروع کردم به جمع آوری صدقات و زکات و فطریه و... که خیلی محدود، درسطح فامیل و همسایگان نزدیک، بود. این فعالیت مختصر دامه داشت تاسال 72 که به کرمانشاه آمدم و در محلّة دولت آباد ساکن شدم که اختلاف طبقاتی زیادی درآن وجود دارد یعنی بعضی ها به شام شب محتاجند و بعضی ها هم بسیار ثروتمندند البته در چنین شرایطی به فکر افتادم که بتوانم به نیازمندان کمک کنم. سال 75 ارتباطم با خانواده ماموستا بهزاد ویژه و همسرشان خانم هاجر صمدی که در فعالیتهای خیریه فعال بودند، صمیمانهتر شد. آنها که بیشتر شناخته شده بودند و خیرین به آنها اعتماد داشتند، در مناسبتهای مختلف مثل ماه رمضان، عید فطر و ایام شروع سال تحصیلی کمکهای مردمی را که بیشتر به شکل آذوقه و لباس بود به من تحویل میدادند و من هم با یک چرخ دستی بین نیازمندان توزیع میکردم. به همین خاطر محله را مثل کف دستم میشناختم.
س: نیازمندان را چگونه شناسایی میکردید؟
ج: وقتی به کسی کمک میکردم او نیز خانوادههای نیازمند دیگری را معرفی میکرد و اینگونه با آنها آشنا میشدم و به آنها سر میزدم و از نزدیک با زندگیشان آشنا میشدم.
س: درباره صندوق خیریهای که با آن همکاری دارید بفرمایید چگونه با این صندوق آشنا شدید؟
ج: سال 86 با کاک عادل کرمی آشنا شدم که مسئول صندوق خیریه است. من لیستی از خانوادههای نیازمند که شامل شصت تا هفتاد خانواده بودند را در اختیار ایشان گذاشتم که با لیست صندوق خودشان مقایسه کنند که حدود 40 خانواده مشترک بودند، بعد با همکاری ایشان لیست جدیدی تنظیم کردیم و همکاری من از آنجا شروع شد. البته این صندوق در حدود 30 نفر کارگزار دارد که بنده یکی از آنها هستم که در بخشهای جذب کمکهای مردمی، توزیع بین نیازمندان و شناسایی نیازمندان همکاری دارم.
س: مختصری از فعالیت صندوق خیریه را بفرمایید.
ج: جمع آوری کمکهای مردمی شامل پول نقد، مواد خوراکی، لوازم خانگی، لباس و...
که در ایام و مناسبتهای سال بین نیازمندان تقسیم میشود. مثل : ماه رمضان، عیدفطر، عید قربان، بازگشایی مدارس، شروع سال نو و... گاهی از سوی خیرین کمکهای موردی به صندوق میشود که فراخور نیاز، بین مدد جویان تقسیم میشود این کمکها شامل؛ ترهبار، لباسهای نو و دست دوم، لوازم خانگی شامل پتو، فرش، رختخواب، کولر، یخچال و... است.
س: مهمترین کارهای صندوق خیریه را چه میدانید؟
ج: مهمترین فعالیت صندوق به نوروز امسال بر میگردد که توزیع بستههای مواد خوراکی شامل گوشت، برنج، مرغ، روغن ، سویا، ماکارونی، آجیل ، شکلات و بسکویت و... بین نیازمندان بود که این کمکها معادل 000/500/31 تومان بود. که در نوع خود کم سابقه بوده است. البته تهیه جهیزیه برای نوعروس نیازمند هم یکی از فعالیتهای مهم صندوق بود.
س: نقش خیرین را در این زمینه چطور میبینید؟
ج: بیشتر خیرین ما از قشر متوسط جامعه هستند. با توجه به اینکه تمام فعالیت صندوق به کمک خیرین وابسته است پس نقش آنها اساسی و انکار ناپذیر است. خدای بزرگ به همه آنها پاداش عطا کند.
س: نقش همسر شما در این زمینه چگونه بوده است؟
ج: همسرم در این زمینه نقش مهمی داشت همین که مانع فعالیتهای من نمیشد من راضیام ، خدای بزرگ جزای خیرش دهد.
س: یکی از تلخ ترین خاطرات خود را برایمان بگویید.
ج: هرکس که قدم در این راه بگذارد و با نیازمندان آشنا شود، میداند که در این زمینه خاطرات تلخ فراوان است، بیماران زمین گیر، بچههای یتیم و بی سرپرست، خانوادههایی که سرپرست شان معتاد است و... آنقدر خاطره تلخ در ذهن دارم که نمیتوانم انگشت روی یکی از آنها بگذارم اجازه بدهید در این ماه مبارک با خاطرات تلخ کام خوانندگان عزیز را تلخ نکنیم.
س: اگر امکان دارد یکی از خاطرات شیرینتان را بفرمایید.
ج: یکی از خاطرات شیرین من قبولی فرزند یکی از خانوادههای نیازمند برای شغل شریف معلمی بود که بسیار خوشحال شدم اگر چه آن خانواده همچنان با فقر دست و پنجه نرم میکنند اما این خبر بسیار خوشحال کننده بود.
س: آرزوی شما در آستانه ماه مبارک رمضان چیست؟
ج: آرزویم این است که فقر و اعتیاد از جامعه ریشه کن شود مخصوصاً اعتیاد، چون وقتی خانوادهای را میبینم که درگیر این قضیه هستند به شدت ناراحت میشودم.
س: در پایان ضمن تشکر از شما به خاطر این مصاحبه دوست دارم برایمان دعا کنید.
ج: پروردگارا قلم عفو برگناهانمان بکش و مارا جزء بخشودههای ماه رمضان قرار بده و توفیقمان ده تا بتوانیم در راه رضایت خودت قدم برداریم. به مسلمانان هم همت عالی عطا کن که هم روزه بگیرند هم در کارهای خیر بیشتر مشارکت کنند و دست فقیر و نیازمند را بگیرند.
هوا نزدیک تاریک شدن است. که از منزل داده آمنه بیرون میآیم با قلبی آکنده از حس احترام برای بانویی که بی هیچ ادعایی کمر همت بسته به خدمت جامعهاش از خدای منان میخواهم امثال این بانوی نیکوکار را در جامعه زیاد کند.
نظرات